ذکر مَلِک الافاضل امیر محمود اَلمُشتَهَر بابن یمین رَحِمَهُ الله
و هو محمود بن یمین الدّین الفریومدی
دولتشاه سمرقندی
بیت :
چُنان بُود پدری کش چُنین بُوَد فرزند
چُنین بُوَد عَرَضی کش چُنان بُوَد جوهر
اَلحقّ امیر محمود از فُضلای عهدِ خود بوده ، اخلاقِ حمیده و سیرتِ پسندیده داشته ، طبعِ ظریف و سخنِ دلپذیر دارد و از دهقانی نان حاصل ساختی و فُضلا و فُقرا را ضیافت کردی و اَکابر او را حُرمتی زیاده از وصف می داشته اند و اَلیَوم در ایران و توران سخن او را می خوانند به تخصیص مقطّعاتِ او که در مجالسِ سلاطین و حُکّام و صدورِ وزرا و فُضلا قَدر و قیمتی دارد امّا در این کتاب یک قطعه و دو رُباعی ثبت نمایم . قطعه :
ای دل آگه نیستی که از پیکرت بادِ فنا
ناگَه انگیزد غُباری چون زِ میدان گَرد گُرد
ز ابرِ خِذلان زَمهَریرِ قَهر چون ریزان شود
هر که دارد بُردِ طاعت ، جان زِ دستِ بَرد بُرد
در مُصیبت ناله کم کُن زآنکه این ماند بدانک
بَرّه را می بُرد گُرگ و اُشتُلُم میکَرد کُرد
هر که را بود اختیاری وقتِ فُرصت فوت کرد
چون بمُرد آن ناسپاسِ بی خِرَد نامَرد مُرد
ساقیا درمان ندارد خُشک ریشِ روزگار
بادِه در دِه تا فرو شویَم زِ رویِ دَرد دُرد
دَم مزن ابن یمین از دَهر که این نامهربان
بس امیر و پیشوا را استخوانها خورد خُرد
و لَهُ ایضاً هذا الرُّباعی :
خواهی که خدا کارِ نکو با تو کند
و ارواحِ فَلَک را همه رو با تو کند
یا هر چه رضایِ او در او نیست مَکُن
یا راضی شوی هر آنچه او با تو کند
و امیر محمود مدّاحِ جماعتِ سر به داران بوده است و در شُهور سنۀ خَمس و اَربعین و سَبعمَائة ودیعۀ حیات به موکّلانِ قضا و قَدَر سپُرد و در وقتِ وفات این رُباعی انشا کرد . رُباعی :
منگر که دلِ ابن یمین پُر خون شد
بنگر که از این سَرای فانی چون شد
مُصحَف به کَف و روی به رَه چشم به دوست
با پیکِ اَجَل خنده ن بیرون شد
و او راست این قطعه در مراتبِ وجودِ انسانی ، قطعه :
زدم از کَتمِ عَدم خیمه به صحرایِ وجود
وز جَمادی به نباتی سفری کردم و رفت
بعد از اینم کِششِ طبع به حیوانی بُرد
چون رسیدم به وی از وی گُذری کردم و رفت
بعد از آن در صدفِ سینۀ ایشان به صفا
قطرۀ هستی خود را گُهری کردم و رفت
با ملایک پس از آن صومعۀ قُدسی را
گرد برگشتم و نیکو نظری کردم و رفت
بعد از آن رَه سوی او بُردم و چون ابن یمین
همه او گشتم و تَرکِ دگری کردم و رفت
و مَرقدِ مُنوّرِ او به فریومد در صومعۀ والدِ اوست در پَهلوی والد روّحَ اللهُ روحَهُما و اَرسَلَ الیه فُتوحَهُما .
تذکرة الشّعراء ، دولتشاه سمرقندی ، به تصحیح ؛ ادوراد براون ، انتشارات اساطیر ، چاپ اوّل ، 1382 ، ص 275 ـ 277
، ,چون ,محمود ,قطعه ,امیر ,ابن ,کردم و ,رفتبعد از ,با تو ,از آن ,و رفتبعد
درباره این سایت