در فرومد هم کلمۀ شمال » به جای بادِ شمال » یا نسیم شمال » به کار می رود .
شمال = نسیم شمال
در سنۀ ستّ و خمس مأئه به شهر بلخ در کوی برده فروشان در سرای امیر ابو سعد جره ، خواجه امام عمر خیّامی و خواجه امام مظفّر اسفزاری نزول کرده بودند و من بدان خدمت پیوسته بودم . در میان مجلس عشرت از حُجت الحقّ عُمر شنیدم که او گفت :
گور من در موضعی باشد که هر بهار ، شمال بر من گُل افشان می کند . »
مرا این سخن مستحیل نمود و دانستم که چنونی گزاف نگوید . چون در سنهٔ ثلاثین [ ۵۳۰ق / ۱۱۳۶م ] به نیشابور رسیدم ، چهار سال بود تا آن بزرگ روی در نقاب خاک کشیده بود . آدینه ای به زیارتِ او رفتم و یکی را با خود ببُردم که خاک او به من نماید . مرا به گورستان حیره بیرون آورد و بر دست چپ گشتم . در پایینِ دیوارِ باغی ، خاک او نهاده و درختانِ اَمرود و زردآلو ، سر از باغ بیرون کرده و چندان برگ و شکوفه بر خاکِ او ریخته بود که خاکِ او در زیر گُل پنهان شده بود و مرا یاد آمد آن حکایت که به شهر بلخ از او شنیده بودم . گریه بر من افتاد که در بسیط عالَم و اَقطار ربع مس او را هیچ جای نظیری نمی دیدم . ایزد تبارک و تعالی جای او در جنان کُناد بمنّه و کرمه . »
چهار مقاله ، نظامی عروضی سمرقندی ، ص 100 ـ 101
، ,شمال ,خاک ,نسیم ,جای ,» ,شمال » ,خاک او ,خاکِ او ,نسیم شمال ,شهر بلخ
درباره این سایت