محل تبلیغات شما

 

حال و هوای من در 35 سال پیش

این نامه را من از جبهه برای آقای جواد اصغری از مربیانِ ما در پادگانِ مالکِ اشترِ زنجان فرستاده بودم ، بعد از 35 سال اخیراً در قسمتِ نظراتِ وبلاگ خطّۀ فریومد ، ایشان نوشته که من آن نامۀ شما را دارم و گاهی می ­خوانم . این بزرگوار لطف کرد و نامه را برای من فرستاد . در آن روزگار من دانش آموز کلاس سوم دبیرستان بودم .

.

ای نام تو بهترین سرآغاز  

بی­ نام تو نامه کِی کنم باز ؟!

سلامٌ علیکم ـ خدا قوّت

به خدمتِ برادر عزیزم جانبِ جواد اصغری

این نان را کِه پخته است ؟ نانوا . همان نانوایی که دوستِ ماست .

این بنا را کِه بنا نموده است ؟ بنّا . همان بنّایی که دوست ماست .

این نامه را کِه نوشته است ؟ مهدی . همان مهدی که نمک نشناس است .

شاید آن برادرِ مهربانم انگشتِ شگفت به دهان گرفته باشد و با خود بگوید : چطور بعد از چندین مدّت حالا از ما یاد کردید ؟! بله اَمان از دستِ این انسانهای جهول چون من و اَمان از دستِ این شاگردانِ نمکدان شکن ! برادر عزیز همیشه به یادتان بوده و می ­باشم و خوبیهای آن مربّی گرانقدر و لبخند محبّتتان که به همراه داشتید در فکرم متجلّی است . من فکر می­ کردم که با این همه گُناه و اشتباه افراد از من متنفّرند چون گاهی اوقات چهره ­ها نمایشگر است و مانندِ فیلم درونِ انسان را عیان می ­کند ، غافل از آنکه خالصان خودشان . دیگران می ­پندارند . بلی برادرم هر چند تا حالا دستِ بیعت داده بودید ولی ما متوجّه نبودیم . اینک دستتان را به گرمی می ­فشاریم . برادرم هر چند چندی است که از دیدارتان محروم مانده ­ایم و شاید لایق نیستم که چشمانِ کورم صورتِ هر انسانی را ببیند انسانهایی که خالص و مخلص درگاهش هستند . آنان که به ما درس آموختند قدرشان را ندانستیم در حالی که مولا علی (ع) می­ فرماید : هر کَس که یک کلام به من بیاموزد مرا بندۀ خودش قرار داده است . به هر حال مشتاقِ دیدارتان هستم و با دیدنِ عکستان در دستِ برادر خُراسانی بسی خوشحال شدم . آری جانم اینک افسوس می­ خورم ای کاش شاگردِ خوبی و منظّمی برایتان می ­بودم تا حالا شرمندۀ شما نمی ­بودم . هر چند خود می­ دانم هذیان می­ نویسم و در مقابلِ شما برادر بزرگوارم قلم روی کاغذ گرفتن کاری خطاست . شاید هم بگویید : . آره تنبلی دامنش را گرفته یک عدد نامه برایمان پُست نکرده حالا می ­خواهد با این گردنکَجیهای شیطانی التماس کند که خطایش را نادیده بگیریم . آخر برادرم بخششِ بزرگواران زیاد است . چُنانچه از درگاهِ لطف و مرحمت جویای حالِ بندۀ روسیاهی [ را خواسته ] باشید ؛ چه بگویم ؟ هیچ وقت گدایی را در کنارِ خیابان دیده ­اید که چگون تضرّع می ­کند ؟ چگونه ملتمسانه می­ خواهد که رحمی به او بنمایند ؟ بیایید و این انسان مسخره را عفو کنید . این انسان دیوانه ­وار در دریای لجنزار مشغول شده امّا چون برادرم طالبِ عفو و خواهانِ شفاعتِ شماییم .

باری برادرم علی خدمتِ شما سلام می ­رسانند . خدمتِ تمامی برادرانی که در حقِّ ما زحمت کشیدند سلامِ فراوانی می ­رسانیم . برادرانِ این پایگاه سلامِ خود را به خدمتِ شما عرض می ­دارند .

.

دانم قلم در خدمتت وامانده باشد در اَدا    

من نالم و گوید درون گو بهترا ، گو بهترا

.

کسی که خِرَد را ندارد زِ پیش   

دلش گردد از کَردۀ خویش ریش

زِ دشمن شنو سیرتِ خویش که دوست  

هر آنچ از تو آید به چشمش نت

.

برادرم مَثَلِ کار ما مِثلِ آن شده که می ­گوید :

اگر خواهی که خاکم [ را ] بوسه دادن

رُخم را بوسه دِه اکنون همانم

خدا حافظ ـ بندۀ روسیاه درگاه خدای ـ مهدی یاقوتیان ـ 3 / 10 / 1363

خدایا دستگیرمان باش ، خواستیم به ریسمان تو چنگ زنیم نتوانستیم ، خدایا آیا ما لایق هستیم که از صراط نلغزیم ، ای خدا و خداوندِ جهان ـ آمین ای پروردگارِ جهانیان

یک خاطره از دورۀ ابتدایی

نامه ای از جبهه ( حال و هوای من در 35 سال پیش )

سربداران يا سربدالان ؟

؟ ,، ,نامه ,برادرم ,می­ ,ـ ,نامه را ,را کِه ,است ؟ ,35 سال ,هر چند

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مشاوره در حوزه تجهیزات پزشکی زیبایی سرباز حوزه205محمدرسول الله(ص)